تکرار مطبوع یک رویا   2009-06-01 15:25:36

لوژین خواب دیده‌بود که بطرز عجیبی-وسط اتاق- نشسته بود و یک‌باره، با همان یکبارگی بی منطق و مطبوعی که فقط توی رویاها وجود دارد، نامزدش با بسته‌ای که رویش روبان قرمز بسته شده‌بود واردشده‌بود. لباسش هم مثل لباسی بود که توی رویاها دیده میشود- لباس سفید وکفش‌های سفید بی‌صدا. خواست در آغوشش بگیرد، اما...
توی تاکسی که نشست فراموش کرد کجا میرود و نشانی چه کارت‌پستالی را به راننده نشان‌داده‌است، وبا علاقه منتظر ماند تا ببیند اتومبیل کجا توقف میکند.
اما خانه همان خانه بود و باز مهمان‌ها آمده‌بودند. لوژین متوجه‌شد که دوباره به رویای آن‌روز برگشته‌است، چون نامزدش به‌نجوا پرسید:( خوب حالت چطور است، ناخوشی‌ات تمام شد؟) نامزدش در خارج از عالم‌رویا از کجا می‌توانست موضوع را بداند؟ لوژین به‌نرمی گفت:( توی یک رویای خوب بسر میبریم. حالا همه‌چیز را می‌فهمم.)به اطراف نگاه‌کرد، به میز و به قیافه‌ی آدمهایی که پشت میز نشسته‌بودند و به تصویر آنها روی سماور- با آن پرسپکتیو خاص سماوری- وبا آسودگی گفت:( پس این‌هم رویاست؟ این آدمها خواب وخیالند؟ خوب، خوب...) دختر با نگرانی گفت:( آرام، آرام، از چه چیزی حرف میزنی؟) و لوژین فکر کرد که حق با اوست و نباید رویا را خراب کرد. بگذار همان‌جا بنشینند- آن آدمها همان‌جا بنشینند. اما جالب‌تر از همه این بود که همه‌چیز کاملا روسی بود ورویا در روسیه‌ای اتفاق می‌افتاد که او سالها پیش ترکش کرده‌بود. آدمهای رویا، آدمهای شادی که چای مینوشیدند، روسی صحبت میکردند، وظرف شکر مانند ظرفی بود که او سالها پیش در یک غروب ارغوانی تابستانی، توی ایوان، با قاشق از آن شکر برداشته‌بود. لوژین به این بازگشت به روسیه با علاقه ولذت توجه‌کرد. مثل تکرار مطبوع یک ترکیب خاص مجذوبش میکرد.

قسمتی از رمان (دفاع لوژین) ولادیمیر نابوکوف. ترجمه رضا رضایی.


pegi*  2009-06-01 20:04:19
هی من اسم یا قسمتی از یه کتاب رو می خونم
هی اینجا دستم به ترجمه فارسیش نمی رسه
هی غصه می خورم :(


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات